مينا صفري - پيام‌هاي ارسالي

آدم ها مثل کتابند! از روي بعضي ها بايدمشق نوشت و آموخت ازروي بعضي ها بايدجريمه نوشت وعبرت گرفت بعضي ها را بايد نخوانده کنار گذاشت.

Sat, 05 Jan 2019 22:36:00 GMT

آدم ها مثل کتابند! از روي بعضي ها بايدمشق نوشت و آموخت ازروي بعضي ها بايدجريمه نوشت وعبرت گرفت بعضي ها را بايد نخوانده کنار گذاشت.

حرفاهايي که پروفايلي شد دل هايي که گنگ شدند نوشتم پروفايلم اي که دستت در دست ديگريست آن دست مگر مال من نبود حالا چه شد که محرم شد به ديگري ... شايد ببيند شايد يک روزي پروفايلم را چک کند اين پروفايل هايي که شما نگاه ميکنيد شعر است مطلب هست عاشقي ميخواهد صدايش را به گوش معشوقه اش برساند ولي تقدير گنگش کرده واي به حال آنکه معشوقه اش هم کور باشد

Thu, 17 Jan 2019 16:41:00 GMT

حرفاهايي که پروفايلي شد دل هايي که گنگ شدند نوشتم پروفايلم اي که دستت در دست ديگريست آن دست مگر مال من نبود حالا چه شد که محرم شد به ديگري ... شايد ببيند شايد يک روزي پروفايلم را چک کند اين پروفايل هايي که شما نگاه ميکنيد شعر است مطلب هست عاشقي ميخواهد صدايش را به گوش معشوقه اش برساند ولي تقدير گنگش کرده واي به حال آنکه معشوقه اش هم کور باشد

از دلگيري شب هايش که بگذريم؛تنهايي آدم را بزرگ ميکند آنقدر که بدون دستي روي شانه ات هم مي تواني صبوري کني بدون مرهمي، درد هايت را فراموش کني بدون آغوشي، بغض هايت را فرو بدهي و لبخند بزني آنقدر که ديگر انتظارت از آدم ها تمام ميشود و ياد ميگيري روي هيچ بني بشري حساب نکني که آدم ها همه رهگذر اند

Thu, 17 Jan 2019 16:42:00 GMT

از دلگيري شب هايش که بگذريم؛تنهايي آدم را بزرگ ميکند آنقدر که بدون دستي روي شانه ات هم مي تواني صبوري کني بدون مرهمي، درد هايت را فراموش کني بدون آغوشي، بغض هايت را فرو بدهي و لبخند بزني آنقدر که ديگر انتظارت از آدم ها تمام ميشود و ياد ميگيري روي هيچ بني بشري حساب نکني که آدم ها همه رهگذر اند

..خدا نکند يک روز دلت گرفته باشد خدا نکند دلت گرفته و زير گلويت بغض باشد و نخواهي اشک هايت سرازير شوند... هي بخواهي سرت را گرم کني ،يک سري به کوچه علي چپ بزني بغضت نترکد عالم و آدم دست در دست هم ميدهند تا حالت را بدتر کنند اصلا تمام کائنات آسمان،ابر و مه و خورشيد و فلک همکاري ميکنند تا دست در گلويت کنند و آن بغض لعنتي را آنقدر فشار دهند تا بترکد.. خدا نکند دلت گرفته باشد

Thu, 17 Jan 2019 16:40:00 GMT

..خدا نکند يک روز دلت گرفته باشد خدا نکند دلت گرفته و زير گلويت بغض باشد و نخواهي اشک هايت سرازير شوند... هي بخواهي سرت را گرم کني ،يک سري به کوچه علي چپ بزني بغضت نترکد عالم و آدم دست در دست هم ميدهند تا حالت را بدتر کنند اصلا تمام کائنات آسمان،ابر و مه و خورشيد و فلک همکاري ميکنند تا دست در گلويت کنند و آن بغض لعنتي را آنقدر فشار دهند تا بترکد.. خدا نکند دلت گرفته باشد

به ماه بگو آن دورها، شب‌ها بر موهايت بوسه بزند من سپرده‌ام ستاره‌ها تا صبح باران را به خانه‌ام بياورند تا عطر گل سرخ هنوز هم تو را در همسايگي چشم‌هايم عاشقم کند.

Sat, 05 Jan 2019 22:37:00 GMT

به ماه بگو آن دورها، شب‌ها بر موهايت بوسه بزند من سپرده‌ام ستاره‌ها تا صبح باران را به خانه‌ام بياورند تا عطر گل سرخ هنوز هم تو را در همسايگي چشم‌هايم عاشقم کند.

دست هايت را به من بده ميخواهم از تمام غم ها برگردم.

Sat, 05 Jan 2019 22:36:00 GMT

دست هايت را به من بده ميخواهم از تمام غم ها برگردم.

عشق پا?م چشمان تــ? ?ــو معناے تمام جملہ هاے ناتمامے ست کہ عاشقان جهان دستپاچہ در لحظه ديدار فراموشي گرفتند و از گفتار بازماندند ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌

Sat, 05 Jan 2019 22:36:00 GMT

عشق پا?م چشمان تــ? ?ــو معناے تمام جملہ هاے ناتمامے ست کہ عاشقان جهان دستپاچہ در لحظه ديدار فراموشي گرفتند و از گفتار بازماندند ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌

روزم چون روز ديگران مي گذرد؛ اما شب که در مي رسد يادها پريشانم مي کنند... . محمود_دولت_آبادي

Sat, 05 Jan 2019 22:36:00 GMT

روزم چون روز ديگران مي گذرد؛ اما شب که در مي رسد يادها پريشانم مي کنند... . محمود_دولت_آبادي

گم شدن را در خانه تمرين مي کرديم توي کمد... پشتِ لباس ها... پشتِ مبل. بعد ها در خيابان... پياده رو ها.... کافه ها.... و بعدترها توي خودمان!

Sat, 05 Jan 2019 22:35:00 GMT

گم شدن را در خانه تمرين مي کرديم توي کمد... پشتِ لباس ها... پشتِ مبل. بعد ها در خيابان... پياده رو ها.... کافه ها.... و بعدترها توي خودمان!

به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه اي در قفس است! حرف هايم مثل يک تکه چمن روشن بود من به آنان گفتم: آفتابي لبِ درگاه شماست که اگر در بگشاييد به رفتار شما مي تابد.

Sat, 05 Jan 2019 22:34:00 GMT

به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه اي در قفس است! حرف هايم مثل يک تکه چمن روشن بود من به آنان گفتم: آفتابي لبِ درگاه شماست که اگر در بگشاييد به رفتار شما مي تابد.